سفارش تبلیغ
صبا ویژن











باران

سلام ...

دیروز متوجه شدم که دوتا جوجوی عزیز تر از جونم که با ناز و نعمت فراوون بزرگشون کرده بودم و حسابی سوسول بارشون آورده بودم به دست یه پسر شلوغ و بی احساس و بی شخصیت و قاتل جانی (یکی از فامیلای دووووووووور بابام ) شهید شدن .

خیلی وقت پیش مثلا سه چهار سال پیش من مامانمو به زووووووووووور راضی کردم که دوتا جوجوی کوشولوی خشمل برام بخره ... آخه میگفت خونه رو کثیف میکنن و خونه جای جوجه نگه داشتن نیست ...  مامانم به خونه خیلی حساسه ... خلاصه جوجوهارو خرید برام منم زدم زیر قولم و جوجه هارو آوردم خونه آخه گناه دارن بیچاره ها نمیتونستن تو حیاط بمونن ... بعد حسابی بهشون میرسیدم مثلا تخت خواب کوشولو با پتو و بالشت داشتن و عادتشون داده بودم که شبا اونجا بخوابن عاشق رشته های آش ماست بودن واسه ناهارشونم حتما حتما  باید آش ماست با رشته ی فراوون یا ماکارونی میخوردن ...

خلاصه یه کمی که بزرگ شدن با مخالفت های شدید خانواده علیه جوجه هام  مبنی بر انتقال آنها به باغ یکی از فامیل های بابام رو به رو شدم من اول در برابر خانواده مقاومت کردم و از جوجو های خشملم دفاع کردم اما راضی نشدن که نشدن بعد مجبور شدم که تبعیدشون کنم

کلی هم سفارش کردم که مراقبشون باشن   وقتی جوجه هام بقیه ی جوجه هارو دیدن اصلا بهشون محل ندادن و دوتایی رفتن یه جای دیگه نشستن بعد من بوسشون کردم و خیلی سخت ازشون دل کندم اما قرار شد که هر هفته زنگ بزنم و حالشونو بپرسم  دیروز  اونا اومده بودن خونه ی مامان بزرگم و وقتی حال جوجه هامو پرسیدم گفتن که یکیشون که توسط اون پسره ی بی شخصیت چنان ضربه ای خورده که همونجا جونشو از دست داده اون یکیشم به آبگوشت تبدیل شده تازه داشتن از طعم گوشتش حرف میزدن و میگفتن که خیلی خوشمزه بود الان دلم میخواد این بلارو سر قاتلشون بیارم به احترام دوتا جوجه هام دو دقیقه سکوت یه فاتحه هم برای شادی روحشون بفرستین


جمعه 91/11/13 | 12:55 عصر | سحر جون | نظر

 

این روزها یکـــرنگ که باشی چشمشان را می زنی..!

خسته می شوند از رنگ تکـــراریت

این روزهـــا دوره رنگین کمــــان هاست..!


سه شنبه 91/11/10 | 6:26 عصر | سحر جون | نظر

 نفرین نمی کنم

خدا ازت بگذره

!  بعد هم دنده عقب بیاد از روت رد شه قشنگ له شی

 


سه شنبه 91/11/10 | 5:55 عصر | سحر جون | نظر

 

I can almost see it
The dream I"m dreamin"
But there"s a voice inside my head sayin"
You"ll never reach it

Every step I"m taking
Every move I make feels
Lost with no direction
My fate is shaking



But I gotta keep tryin"
Gotta keep my head held high
There"s always gonna be another mountain
I"m always gonna wanna make it move
Always gonna be a up-hill battle
Sometimes were gonna have to lose
Ain"t about how fast I get there
Ain"t about what"s waiting on the other side
It"s the climb



The struggles I"m facing
The chances I"m taking
Sometimes it might knock me down
But, No, I"m not breaking
I may not know it
But these are the moments that
I"m gonna remember Most, yeah
Just gotta keep going"

ادامه مطلب...

دوشنبه 91/11/2 | 6:7 عصر | سحر جون | نظر

 

It’s been said and done
این قبلا گفته شده و انجام شده
Every beautiful thought’s been already sung
هر فکر زیبایی قبلا به یه اهنگ تبدیل شده
And I guess right now here’s another one
و فکر کنم الان این یکی دیگه از اون اهنگاس
So your melody will play on and on,
ملودی تو پشت سر هم نواخته میشه
with best we own
بهترین چیزی که داریم
You are beautiful, like a dream come alive, incredible
تو زیبایی مثل یه رویای حقیقی …زیباییت باورنکردنیه
A center full of miracle, lyrical
مثل مرکز تمام معجزه ها پر از شور و هیجان
You’ve saved my life again
تو دوباره زندگی منو نجات دادی
And I want you to know baby
و فقط می خوام بدونی

 
ادامه مطلب...

دوشنبه 91/11/2 | 5:53 عصر | سحر جون | نظر

 یه بار اومدم خودمو واسه مامانم لوس کنم بهش گفتم مامان اگه من بمیرم چیکار میکنی؟

گفت مرگ بگیری مردشور برده …

الهی به تیر غیب گرفتار بشی…

سرت به سنگ لحد بخوره …

لال شی ایشالا آخه این چه حرفیه؟!

داشتم عزرائیلو میدیدم خداوکیلی…

مشکوکمخیلی خنده‌دار

 

 


دوشنبه 91/11/2 | 5:24 عصر | سحر جون | نظر

 

خدایا !


اگه قرار شد دوباره دهخدا زنده بشه ببرش تو زیمباوه،


چون اگه تو ایران زنده شه با شنیدن الفاظی مثل عجیجم ، عجقم ، بوج


قلفونت ، تیتلتو بخولم و سکته میکنه


دوشنبه 91/11/2 | 5:19 عصر | سحر جون | نظر

Online User Rima tools

وبلاگ استت

| وبلاگ


Love Icons Love Icons Love Icons Love Icons Love Icons Love Icons